با رخت ای دلبر عیار یار


نیست مرا نیز به گل کار کار

تا رخ گلنار تو رخشنده گشت


بر دل من ریخته گلنار نار

چشم تو خونخواره و هر جادویی


مانده از آن چشمک خونخوار خوار

بنده وفادار و هواخواه تست


بنده هواخواه و وفادار دار

داد کن ای کودک و بردار جور


منبر پیش آور و بردار دار

ای تو دل آزار و من آزرده دل


دل شده ز آزار دل آزار، زار

گردل من باز ببخشی به من


جور مکن لشکر تیمار مار